درد من

ساخت وبلاگ
به یاد محیا بلاگر سمج و عشق تئاتری که مدتی پاشنۀ کامنت دانی ام را از جا در آورده بود و من با حالتی نامناسب با وی برخورد کردم، به تماشای تئاتر «شاعر» به نویسندگی «داریو نیکو دمی »رفتم و بسی حظ بردم. هیچ رقمه قابل قیاس با سینما نبود. احساس خوبی را به من القا کرد. قطعاً در آینده بیشتر استقبال خواهم کرد..گاهی فکر می کنم اگر حس بدبختی و حالِ بدی هم هست از آه امثال محیاست.. مگر طفلک خواسته اش چه بود؟ قهوه ای کردن از صفات رفتاری بارز من در آن برهه از زمان.. لعنتِ آمون بر من باد! درد من...
ما را در سایت درد من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d3k3keh7 بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت: 19:52

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺪﺩ 10 پارتی ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺭﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ 0,1,2,3,4,5,6,7 ,9 ﺑﻪ ﺟﺰ ﻋﺪﺩ 8.ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻋﺪﺩ 8 ﺍﺻﻦ ﺧﻮﺷﺶ ﻧﻤﯽ ﯾﻮﻣﺪﻩ!ﺧﻼﺻﻪ ﺷﺐِ پارتی ﻣﯿﺮﺳﻪ ﻭ ﻋﺪﺩ 10 ﻣﯿﺎﺩ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﻭ ﮐﺴﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻥﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﭼﺸﻤﺶ ﻣﯿﻮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺪﺩ 8 ﺩﺍﺭﻩ ﻭﺳﻂ ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ ﻣﯿﺮﻗﺼﻪ!!ﻣﯿﺎﺩ ﻭﺳﻂ ﻭ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻮﻧﻪ ﺯﯾﺮ ﮔﻮﺵ 8 ﻣﯿﮕﻪ: "ﮐﯽ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ فلان فلان شده؟ ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎﯼ؟"ﻋﺪﺩ 8 ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺑﻐﺾ دل شکسته ای ﻋﺪﺩ 10 ﺭﻭ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﻣﻦ ﺻﻔﺮﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ! ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺑﺴﺘﻢ ﺩﻭﺭ ﮐﻤﺮﻡ ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﻗﺼﻢ ﺣﺎﻟﺸﻮ ﺑﺒﺮﯾﺪ"!!!+ نکته اخلاقی پست امروز: هیچ وقت زود قضاوت نکنید! درد من...
ما را در سایت درد من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d3k3keh7 بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت: 19:52

درد و بلای لیلا بخوره تو سر الهه و امثالهم که از یک ماه قبل از روز تولدم ارتباط پیامکی برقرار می کنه و لابلای گفت و شنفت و گرمی بحث و بی حواسی، آدرس پستیت رو می گیره و بیشتر از این توضیحی نمیده.. یه هفته مونده به روز موعود خیلی یهویی اطلاع میده که یه بسته پستی به سمتت رهسپار شده و تبریک تولد و آرزوهای خوبش..چی می بینی؟ هنر دست یه هنرمند عاشق.. یک قاب کالیگرافیِ پریشان نویسی خیلی خوشگلبه نظرم با این حرکتش رفاقت مجازی طورش رو در حقم تموم کرد.. کاری که صدها نفر از دور و بری های پرمدعا نکردن و نمی کنندمش گرم♥ بوس از راه دور :دی درد من...
ما را در سایت درد من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d3k3keh7 بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت: 19:52

شاید کلیدی ترین دیالوگ این فیلم که نقش زیادی در همراهی مخاطب برای ورود به جهان مورد نظر فیلمساز بازی می کنه، همون جمله دهشتناک زیبا به رویا باشه که با پیش کشیدن بحث فراموشی رو به اون میگه: «اگه آدم گذشته اش رو فراموش کنه، بازم همون آدمه یا یکی دیگه ست؟»فیلمی که به اعتقاد اکثر بیننده ها و خیلی از منتقدین، مزخرف به تمام معنا بود اما بنظرم فیلم می خواد بگه این محیط و آدمای اطرافن که به ما هویت میدن.. آدما واقعن نمی دونن کی هستن.. کافیه تمام آدمای اطرافت-دور و نزدیکت- خودت و شخصیتت رو انکارت کنن، خب تو دیگه واقعن کی هستی؟البته که انگار عوامل فیلم می خواستن از هم گسیختگی دنیای یک بیمار اسکیزوفرنی رو از دید خودش به تصویر بکشن.. که چقدر می تونه پیچیده و واقعی به نظر برسه این توهمات.. و چقدر بیمار تنهاست و نیاز به حمایت خانواده و درمان داره.. درد من...
ما را در سایت درد من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d3k3keh7 بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1402 ساعت: 22:49

وقتی بی حوصله ام، می گویم درست می شود و بعد سعی می کنم خودم را با کاری- یک کار سبک- سرگرم کنم.وقتی خسته ام، می گویم درست می شود و بعد سعی می کنم خودم را به رویایی مشغول کنم.وقتی کلافه و بی قرارم، می گویم درست می شود و بعد سعی می کنم خودم را با نوشتن یا کتاب خواندن یا فیلم دیدن آرام کنم. وقتی ناامیدم، می گویم درست می شود و بعد پنجره را باز می کنم، به آسمان نگاه می کنم و چند نفس عمیق می کشم.وقتی دلْ گرفته ام، می گویم درست می شود و بعد سعی می کنم یک جوری روزم را به شب برسانم تا بتوانم زودتر بخوابم.وقتی دلم برای کسی تنگ می شود- کسی که دوستش دارم و حالا دیگر نیست- می گویم درست می شود... و بعد... به خودم نهیب می زنم که نه درست نمی شود. هیچ طوری درست نمی شود. درد من...
ما را در سایت درد من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d3k3keh7 بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1402 ساعت: 22:49

شاید بگویید خوابیدن که حوصله نمی خواهد! اما باور کنید من بعضی شب ها تا ساعاتی پس از نیمه شب بیدار می مانم، تنها و تنها به این دلیل که حوصله ی خوابیدن ندارم


درد من...
ما را در سایت درد من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d3k3keh7 بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1402 ساعت: 22:49

چراغی کهنه دارم در دلم، که نفتش تمام شده. شعله اش دارد پِرپِر می کند و چشمم از دودش سوزان و اشک ریزان. فوت کنم خاموش شود؟ درد من...
ما را در سایت درد من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d3k3keh7 بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 18:10

می ترسم بمیرم پیش از آنکه عشق را زیر یک سقف تجربه کرده باشم. خیال می کنم دم دمای مرگ، توی گودال تاریک قبر، روزهای برهوت پس از مرگ، زیاد سردم خواهد شد. کدام گرما را به خاطر بیاورم؟ چه سهمناک است عقوبت آن کس که گرمای عشق را هرگز تجربه نکرده است..


درد من...
ما را در سایت درد من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : d3k3keh7 بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت: 18:10